نقش روابط اجتماعي در تربيت
نقش روابط اجتماعي در تربيت
نقش روابط اجتماعي در تربيت
متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی به همراه پاسخ سوالات مسابقه
بسم الله الرحمن الرحيم / الحمدلله رب العالمين، بعدد ما احاط به علمك! / الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
رمضان 89 بحثمان راجع به تربيت است. معنا و اهميت تربيت، شيوههاي تربيت را بعداً خواهيم گفت. موانع تربيت را بعداً خواهيم گفت. ابعاد تربيت را چند جلسه گفتيم. تربيت بدني، تربيت سياسي، تربيت اخلاقي، اجتماعي و الآن هم در تربيت اجتماعي هستيم. انواع رابطهها صحبت شد. رابطهي ما با مردم، بچههايمان را طوري تربيت كنيم كه اجتماعي باشند. منزوي نباشند. گوشهگير نباشند. افسرده نباشند. شاد، با نشاط، جرأت برخورد داشته باشند. جرأت داشته باشند حرف بزنند. فرياد بزنند. بنويسند. اظهار وجود كنند.
موضوع بحثمان، موضوع كلياش تربيت است. ابعاد تربيت، گفتيم: تربيت بدني، سياسي، اجتماعي، اخلاقي، و حالا تربيت اجتماعي، روابط، روابط انسانها.
1- رعايت حدود الهي در برقراري روابط اجتماعي
ولذا بعضي گناهها را ميگويد: انجام نده. بعضي گناهها را ميگويد: «لا تَقْرَبُوا» (انعام/152) مثلاً زنا را ميگويد: «لا تَقْرَبُوا» نزديكش نرو. بعضي گناهان مثل نفت است. كبريت كه زدي روشن ميشود. بعضي مثل بنزين است. لازم نيست به بنزين كبريت بچسبد. از چند وجبياش هم باشد آتش ميگيرد. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ» (انعام/152) نزديك مال يتيم نرو. پول بچه يتيم دستت باشد تجارت كني، دهانت پر از آب ميشود. اول مثلاً ميگويي: صندوق قرضالحسنه، ميخواهم به مردم خدمت كنيم. بعد يك خرده پول كه پيدا شد، ميگويي: يك كار تجارتي هم با آن بكنيم. بعد كار تجارتي كه پيدا ميكنيد، براي خودتان هم، بعد يكوقت ميبيني اِ... مثلاً به اسم صندوق قرضالحسنه يك نفر مثلاً سوء استفاده كرد. البته حالا نميخواهم بگويم، اين كار شده باشد. ولي زمينه هست.
حتي بعضي وقتها ما روحانيون هم ممكن است به اين گرفتار شويم. افرادي بودند كه پيش من آمدند گفتند: ستاد نماز بودجه دارد؟ گفتم: بله يك بودجهاي از مقام معظم رهبري داريم. ميگويد: شما اين بودجه را به من بدهيد، من دوبله سر سال به شما ميدهم. نميدهم! آقا ده ميليون شما بيست ميليون ميشود. نميخواهد! براي چه به تو بدهم؟ حالا بلكه خوردي. بلكه سوء استفاده كردي. بگذار همان بانك باشد، يا تدريجاً خرج ميكنيم. حالا عرض كردم پول هم نيست، نميگذاريم هم بيش از يك ماه بماند. اما آنها مثلاً افرادي ميآيند ميگويند: آقا طوري حرف ميزنند كه آدم دهانش پر از آب شود. افرادي كه در مملكت ما سرنگون شدند، به سه دليل سرنگون شدند. يك مسائل اقتصادي بوده است. ميآيند ميگويند: آقا براي پشتيباني از اين مسجد، اينجا چند تا مغازه باز كنيم. اول هم مغازهها حزباللهي هستند، بعد نگاه ميكني ميبيني كه آقا در مسجد نماز ميخواند اين مغازهاي هم كه ملك مسجد است، اصلاً هيچ اعتنايي به نماز جماعت ندارد. روابط انسانها... روابط مالي.
2- سالم سازي روابط اقتصادي
رابطهي ما با خدا چه باشد؟ رابطهي بندگي. حالا من يك تابلويي دارم در جلسات بعد خواهم گفت. رابطهي ما با خدا رابطهي بندگي، عبادت...
3- حفظ رابطهي امت با امام
در هر تنازعي فوراً ببينيم خدا چه ميگويد. قرآن ميفرمايد: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ» (نسا/59) اگر بين مسلمانها تنازع، نزاع، كِش مَكش پيش آمد، به كلانتري به پليس رجوع نكنيد. «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُول» (نسا/59) خانهي يك عالم رباني برويد، بگوييد: آقا من و ايشان اختلافمان اين است. قانون خدا چه ميگويد؟ اخيراً قوهي قضائيه يك تشكيلات درست كرده، شوراهاي حل اختلاف! يعني كد خدا مَنِشي بنشينيد حل كنيد. خيلي پرونده و دادگسترياش نكنيد. خيلي وقتها، از قديم گفتند: گرهاي كه با دست باز ميشود، با دندان باز نميكنند. خيليوقتها... اگر اختلافي هست با صلواتي بفرستيد.
4- اصلاح روابط خانوادگي و پيشگيري از طلاق
يكوقت يادم هست در دانشگاه تهران اين آيه را نوشتم، بيست نكته از اين بيرون كشيدم. گفتم: كدام استاد دانشگاه در رشتهي تخصصي خودش، نه در رشتهي آخوندي، استاد فيزيك در فيزيك. استاد شيمي در شيمي. هر استادي در رشتهي خودش، يك سطر بنويسد كه در هر كلمهاش يك نكته باشد. كلمهي «إِنْ» يك نكته دارد. «خِف» يك نكته دارد. «هُم» يك نكته دارد. «شِقاق» يك نكته دارد. «بَينَهُما» يك نكته دارد. «فا» يك نكته دارد. «ابعثوا» يك نكته، «حَكَمَ» يك نكته، «مِن اَهلِه» يك نكته. «إِنْ يُريدا» يك نكته دارد. «إِصْلاحا» يك نكته دارد. «يُوَفِّقِ» يك نكته دارد. «بَيْنَهُما» يك نكته دارد. چه كسي ميتواند...
حالا من خواسته باشم بگويم، وقت جلسه به اين گذشته ميشود. ولي بگذار بگويم. ديگر حالا آدم نميفهمد. يك چيزي به زبانش ميآيد ممكن است اين بحث چون تولد امام حسن (ع) هم هست، سبب آشتي دادن هم باشد. زن و شوهرهايي كه با هم قهر هستند، بيايند مثلاً اينها را دلالي كنيم. متأسفانه آمار طلاق بالا است. هر سه تا ازدواجي يكي شكر آب ميشود. چرا اينطور شده است؟ مگر ما مسلمان نيستيم؟
«وَ إِنْ خِفْتُم» كلمهي «اِن» يعني اگر. ما سه تا اگر داريم. «اذا» داريم، «لو» داريم. اينها همه... «لو» يعني اگر، «اذا» يعني اگر. «ان» يعني اگر. «لو» براي جاهايي است كه نمي شود. مثلاً ميگوييم: اگر عمهي من عمو بود. حالا كه فعلاً هيچ عمهاي عمو نميشود. عمه، عمه است. «لَوْ كانَ فيهِما آلِهَة» (انبيا/22) اگر خدا دوتا بود. هيچوقت دو تا نميشود. «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظ» (آلعمران/159) اي پيغمبر اگر بداخلاق بودي مردم فرار ميكردند. پيغمبر هيچ وقت بد اخلاق نميشود. «لو» براي جاهايي است كه نميشود. «اذا» براي جاهايي است كه حتماً ميشود. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تكوير/1) وقتي خورشيد گرفته بود. خورشيد قهراً ميگيرد. پس اگر «اذا» يعني حتماً ميشود. «لو» يعني حتماً نميشود. «اِن» يعني پنجاه، پنجاه! يكوقت ميگويم كه اگر باران آمد، چتر دست بگير. خوب اين پيداست باران ميآيد ديگر. حتماً باران ميآيد. حالا فردا، پس فردا هروقت ميخواست. اگر باران آمد ميگوييم: «اذا» چون حتماً ميآيد. «لو» يعني اگر من به جواني برگردم چنين خواهم كرد. خوب چه كسي به جواني برگشت؟ «لو» يعني اگر، «اذا» يعني اگر، منتهي اين اگر يعني پنجاه، پنجاه! اينكه ميگويد: پنجاه پنجاه، يك درس داريم. درسش اين است كه از اختلافات خانوادگي نترسيد. از اختلافات خانوادگي نترسيد. پيش ميآيد. وحشت نكنيد. آي آقا، خانم به من گفت... چه گفت؟ حالا غيظش گرفته و يك چيزي گفته است. چه خبر است؟ مَرد من به من اين كلمه را گفت. بابا حالا ول كن ديگر. اينقدر روده تنگ است، هستهي انار در آن گير كرده است. روحت را بزرگ كن. اختلافات پس چيست؟ «اِن» يعني چه؟ يعني امكان هست.
«خِف» ميگويد همينكه خوف داريد. «خِف» يعني خوف. اگر خوف داريد. يعني اگر به مرحلهي خوف نرسيده است، فضولي در زندگي شخصي مردم... نگو: والله من حدس ميزنم، اينها با هم بد هستند. برويم ببينيم چه ميكنند؟ بعضي از زنها يا مردها ميگويند: كه به نظرم... خالهوارسي ميكنند. يعني دائم سوسه ميآيند ببينند عروس چه ميگويد. داماد چه ميگويد؟ مريض هستند. يعني ناخنك ميزند يك عيبي در بياورد. ميگويد: به تو چه؟ اگر به خوف رسيد حق داري قيام كني. اما تا به مرحلهي نگراني نرسيده است، دخالت در زندگي مردم نكن. پس كلمهي «خوف» يك نكته دارد. يعني قبل از رسيدن به درجهي خوف، دخالت در زندگي مردم نكن.
2- ميگويد: اختلافات خانوادگي بيتفاوتيهايي دارد، محل خوف است. يعني اختلافات زن و شوهر يك چيزي است كه آدم بايد از آن بترسد. كلمهي «تُم» يك معنا دارد. «تُم» يعني شما. نميگويد: «ان خاف الحاكم» يا «ان خاف الوالدين» يعني اي امت اسلامي، به همه ميگويد. يعني همهي مردم نسبت به عروس و دامادها مسئوليت دارند. شقاق گفته است. اگر خوف شقاق داريد، نگفته: «اِن خِفتُم اِختِلاف بَينِهِما» شقاق يكي كه دو تا شود، ميگويند: شقّه! مثلاً ميگويند: شقّهي گوشت! چون يكي بود، دو تا شد. شقّ القمر! ماه يكي بود، دو تا شد. ميگويد: عروس و داماد يكي هستند. چرا دو تا شدند؟ وگرنه ميگفت: «اِن خِفتُم اِختِلاف بَينِهِما» اينكه ميگويد: شقاق، يعني شما يكي بوديد چرا دو تا شديد. عروس و داماد يكي هستند.
«بَينَهِما» يك نكته دارد. ميگويد: اگر بين عروس و داماد است فوري بلند شويد. نميگويد: اگر خوف داريد. شقاق بين قبيله و عشيره، نگذاريد شقاق و اختلاف به فاميل كشيده شود. به همسايهها، عروس برود به فاميلش بگويد. داماد برود به فاميلش بگويد. يعني در خودتان حل كنيد. نگذاريد گسترش، «بَينَهِما» نه بين «قومِهِما» نه بين «عشيرتهما».
«فابعَثوا» «فا» يعني فوري. كلمهي «فا» يعني فوري. فوري اقدام كنيد. «بَعَثَ» يعني برانگيخت. يعني افرادي ممكن است بگويند: به ما چه! يكوقت اينها همديگر را بوسيدند. حالا هم به هم سيلي بزنند. جاي بوس سيلي هم هست ديگر. يعني خيلي آدم بيغيرتي هستي. كه وقتي ميگويند: فلاني با هم اختلاف دارند، شما ميگويي: طوري نيست. «فابعثوا»، «بَعَثَ» يعني برانگيز. يعني مردم را حساس كن. نگذار مردم بيتفاوت باشند.
«بَعَثَ» يعني بيتفاوتي ممنوع! حَكَم نگفته «رَجُلَ من اَهلِه» يك مردي از فاميل مرد، يك مردي از فاميل زن. «حَكَما» يعني داور. يعني كسي را انتخاب كنيد كه عقل و سواد و دينش لياقت داوري داشته باشد. ممكن است يك آدمي باشد، اصلاً اين به درد داوري نميخورد... اصلاً بيشتر فتنه را اضافه ميكند. «حَكَما» يعني يك مردي كه لياقت حكميت داشته باشد. «مِن اَهله» از فاميل باشد. به دادگستري كه مراجعه ميكني، دادگستري كه دلسوز نيست. «مِن اَهله» سوز دارد. «مِن اَهله» فوري حاضر ميشود برود. «مِن اَهله» مجاني آشتي ميدهد. «مِن اَهله» آبروريزي ندارد. دقت دارد. چون فاميل، فاميل را ميشناسد. من و خانمم دعوا كرديم نزد يك نفر برويم اهل مراغه يا جهرم يا نائين او دلسوز من نيست. قاضي هست ولي دلسوز من نيست. فوري پرونده درست ميكند ميگويد: دو ماه ديگر بيا. مجّاني نيست. بايد قاضي حقوق بگيرد، دادستان، نميدانم آب، برق، گاز، تلفن. خرج دارد. آبروريزي است. چون دعواي من و خانمم به بيگانهها كشيده ميشود. دقت لازم هم ندارند. چون «يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» (بقره/146) فاميل، فاميل را خوب ميشناسد. «من اَهله» يعني همهي اينها.
«حَكَماً مِنْ أَهْلِها» اينجا زن و شوهر حقوق مساوي دارند. مثل ارث نيست. ارث مرد بيست تومان ميبرد، زن ده تومان. در اختلافها، زن و مرد حقوقشان مساوي است. ميگويد: «حَكَماً، حَكَماً» نگفته: مرد دو تا حَكَم، زن يك حَكَم. زن و مرد مواردي حقوقشان مساوي هستند. آنجايي هم كه ارث دو برابر است، به خاطر اين است كه بار روي دوش مرد است، چون اين مسافركشي ميكند، بنزينش را اضافه ميزنند.
«إِنْ يُريدا» اراده به تصميم جدي ميگويند. كسي كه قصد جدي داشته باشد، ميگويند: اراده كرده است. اراده در لغت عربي يعني قصد جدي! «إِنْ يُريدا إِصْلاحا» يعني هدفت اصلاح باشد. نه «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ» به نفع «اهلِهِ» بكشد، «حَكَماً مِنْ أَهْلِها» به نفع او ميگويد او ميكشيد و من ميكشيدم. بكش بكش ميشود. نه وقتي ميگويد: «مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا» يعني هدف هردو اصلاح باشد. طرفداري از فاميل نباشد. آنوقت اگر اصلاح...
5- توفيق الهي در گرو اخلاص در نيّت و انگيزه
اسلام ميگويد: آنچه مهمتر است خداست. نيروي انساني خود پيغمبر. خدا در قرآن ميگويد: «لَوْ أَنْفَقْت» (انفال/63) «أنفَقتَ» يعني توي پيغمبر يعني توي پيغمبر، اين «تَ» يعني توي پيغمبر! پيغمبر اگر تو نيروي انساني باشي. بودجه هم «ما فِي الْأَرْضِ جَميعا» (انفال/63) اگر بودجهي كرهي زمين را به شخصي مثل پيغمبر بدهند، خرج كند. «ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِم» (انفال/63) بين اوس و خزرج كه كينههاي ديرينه است، نميتواني اينها را با هم آشتي بدهي. يعني يكوقت نگويي: من رسول الله آشتي دادم. اگر نيروي انساني شخص پيغمبر باشد. اگر بودجه تمام بودجههاي كرهي زمين باشد، نيروي انساني مثل پيغمبر و بودجهي كرهي زمين تو نميتواني جوش بدهي. جوش دادن قلبها به دست خداست. «يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» (نسا/35)
6- رجوع به قرآن در شرايط سخت جامعه
حالا چهار تا عرب از مصر ميآوريم «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تكوير/1) يا «كووِرَت» حالا يا «كُوِّرَتْ» يا «كووِرَت» يعني چه؟ يا «هَيْتَ لَكَ» (يوسف/23) يا «هيتَ لك» يا «مالِكِ يَوْمِ الدِّين» (فاتحه/4) يا «مَلَكَ يومالدين» وقتي هم هست، به قرآن در تجويد ور رفتيم. حالا نميگويم: تجويد بد است. تجويد مقدارياش لازم است. حفظ خوب است. اما آن مزهي قرآن را نچشيديم. آيا خواهد شد زماني كه دانشگاه ما، حوزهي ما، بازار ما، خيابان ما، دبيرستان ما، مزهي قرآن را بچشد. دبيرهاي تعليم و تربيت، امور تربيتي آيات تربيتي را حفظ كنند. تمام روحانيوني كه در عقيدتي سياسي هستند، آيات جبهه و جنگ را دانه دانه حلاجّي كنند. چند صد نكتهي فرمول نظامي در آيات قرآن است. دانشكدهي مديريت آيات مديريت را دربياورد. دانشكدهي روانشناسي آيات روانشناسي را دربياورد. ميشود، البته من كه 65 سال دارم. بعد از مرگ ما ممكن است يك زماني برود. چون حديث داريم هروقت فتنهها زياد شد، مثل شب تاريك «فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآن» (بحارالانوار،ج74،ص136) قرآن گفته: من شفا هستم. يعني همهي مرضهاي شما را دوا ميكنم. من شفا هستم. قرآن گفته: «آياتٌ لِلسَّائِلين» (يوسف/7) همهي سؤالهاي شما را من جواب ميدهم. خدا كه دروغ نميگويد. پيداست ما سراغ قرآن نرفتيم. و لذا هر سؤالي ميكنيم بايد قرآن جواب بدهد.
7- تواضع و فروتني، مبناي روابط اجتماعي مؤمنان
رابطهي مسئولين با مردم، قرآن ميفرمايد: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ» (شعرا/215) اي پيغمبر بالت را براي مؤمنين باز كن، با مؤمنين رفيق باش. رابطهي پيغمبر، مسئولين با مردم. رفاقت، دوستي.
يكي كسي نزد پيغمبر (ص) آمد ميترسيد. گفت: بيا، من هم يك نفر هستم مثل تو! شير بز ميدوشم. در خانه جارو ميكنم. لباسم را وصله ميكنم. چرا ميترسي؟ حالا يك كسي ميخواهي ببيني، بعضيها اينطور هستند كه مسئولين را... رابطه با مسئولين. «وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنينَ» (شعرا/114) تزد پيغمبر (ص) آمدند. گفتند: كه اين گداها را كنار كن. اشراف دارند ميآيند. آيه آمد. «لا تَطْرُد» (انعام/52) پيغمبر به حرفشان گوش ندهي. ابدا اين پابرهنهها را كنار نكن به خاطر اين اشرافيان! اشراف ميآيند بيايند. ولي اينكه حالا شما اينها را بيرون كني، چه خبر است؟ اشراف ميآيند. اين كار را نكن. «لا تَطْرُد»، «وَ ما أَنَا بِطارِدِ»
شيعهاي از امام كاظم (ع) اجازه گرفت در دربار منصور دوانقي برود. بنيعباس! رفت و يك روز اين شيعه ميخواست مكه برود، آمد مدينه در خانهي امام كاظم را زد. گفت: چه كسي است؟ گفت: من فلاني هستم. گفت: من شما را راه نميدهم. گفت: اِ... من شيعه هستم. تو امام كاظم، امام هفتم من هستي. من با اجازهي شما در دربار رفتم. وگرنه ميدانم دربار طاغوت است. شما به من گفتي برو! مشكلات مسلمانها را آنجا حل كن. من عامل نفوذي شما هستم. چرا آقا؟ فرمود: يك روز يك چوپان در دفتر تو آمد. راهش ندادي! چون به آن چوپان راه ندادي من هم تو را راه نميدهم. نميخواهد مكه بروي، خدا هم تو را راه نميدهد. حج تو قبول نيست.
بندهي خدا از مدينه به كوفه برگشت، سراغ چوپان رفت. چوپان را خواست. صورتش را به خاك گذاشت. وزير مملكت بود. صورتش را روي خاك گذاشت. به چوپان گفت: با پايت روي سر من بمال. كه غرور و تكبّر من تكانده شود. غرور و تكبر من تكانده شود. حالا چون اينجا اراك است، يك نكته از اراك بگويم.
آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس حوزهي علميهي قم، استاد امام خميني و آقاي گلپايگاني و همهي مراجع تقليد. ايشان در فيضيه ميبيند يك طلبه خوابيده است. ميگويد: چه مشكلي داري؟ ميگويد: بيمار هستم. الله اكبر! آيتالله حائري مؤسس حوزهي علميه، آيتالله العظمي يعني كسي كه آيتالله العظمي شاگردش هستند. ميآيد خانه به خانمش ميگويد: يك طلبه مريض است. يك سوپ درست ميكند. حاج شيخ عبدالكريم حائري سوپ از خانه برميدارد براي اين طلبه ميآورد. اين چيزها در تاريخ ميماند.
يك روز پاي درس آيتالله العظمي گلپايگاني بودم. ايشان فرمود: من گاهي كه ميشنوم به خاطر بعضي از جريانها طلبهها كم درس ميخوانند آنقدر غصه ميخورم، كه تب ميكنم. من پاي درسش گفتم: من اگر همهي بچههايم هم رفوزه شوند، تب نميكنم. فحش ميدهم. داد ميزنم. ولي تب بكنم؟ تو چه غيرتي داري؟ خيلي غيرت ميخواهد. كه يك مرجع تقليدي براي اينكه طلبه كم درس ميخواند از غصه تب ميكند. اين چيزها الآن ديگر وجودش ناياب است. نميگويم: نيست. خيلي هم كمياب است.
رابطه با مؤمنين، «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ» (شعرا/215) «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ» (مائده/54) قرآن ميگويد: نسبت به هم ذليل يعني خيلي خاكي... «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ» نسبت به كفّار، امام خيلي اهل گريه بود. مرحوم كوثري ميگفت: وقتي من براي امام روز عاشورا روضه ميخوانم، ميگويد: آقاي كوثري من سير نشدم خانهي من بيا يك روضهي خصوصي براي من بخوان. ميگفت: در اتاق خصوصياش ميروم، آنجا كه روضه ميخوانم، امام خميني فرياد ميكشد و گريه ميكند. با صداي بلند گريه ميكند. ولي وقتي هفتاد و دو تن شهيد مي شوند، در حسينيهي جماران ميآيند، همه گريه ميكنند. امام خودش را نگه ميدارد. چرا؟ براي اينكه دوربينهاي آمريكا امام را نشان ميدهد. ميگويند: امام را شكستيم؟ نه! ما در مقابل دشمن بايد مواظب باشيم، دشمن شاد نكنيم. اگر يك اختلافات داخلي هم داريم نبايد كاري كنيم كه آمريكا خوشي كند. منصوب به اسلام هستيم. نسبت به كفار بايد طوري برخورد كنيم، كه آنها شاد نشوند. كه ما اينها را شكستيم. اينها را به جان هم انداختيم. اينها را به جان هم انداختيم.
خوب ميگويند: وقت تمام شد. حرفهاي من ماند. رابطهي با محرومين داريم. رابطهي با همسايه، رابطهي با افرادي كه بيطرف هستند. رابطهي با شيطان، رابطهي با ظالم، رابطه در جبهه، سوء استفاده از روابط، رابطههاي ناپايدار، قطع رابطه، دلايل قطع رابطه، خيلي حرف مانده است.
يكي از كارهاي تربيتي اين است كه گاهي وقتها بچه مشكلاتي، افسردگي دارد، به خاطر اينكه پدر و مادرش در خانه دعوا كردند. امور تربيتي و انجمن اولياء و مربيان به جاي اينكه به اين بچه نصيحت كنند بايد پدر و مادر بچه را... چون آب از آنجا گل آلود است. پدر و مادر، بچه وقتي آمده است، تلخيهايي را در خانه ديده است. حالا سر كلاس ميآيد دائم ياد تلخيها ميافتد. ميخواهي نصيحتش كني، پس ميزند. چون روحش آمادگي ندارد. گاهي تربيت را بايد از آنجا شروع كرد.
ميگويند: يك ديوانه روي پل افراد را در رودخانه ميانداخت. هركس ميآمد برود او را در رودخانه ميانداخت. يك نفر هم لب پل دائم افراد را نگه ميداشت. ميپريد در آب و يكي يكي نجات ميداد. يك كسي گفت: بابا!تو چقدر ميخواهي در رودخانه بروي اين را بغل كني نجات بدهي. برو آن ديوانه را بگير. تا آن ديوانه باشد، هركس بيايد برود، او را هول ميدهد. تو بجاي اينكه اين را از رودخانه نجات بدهي، برو آن ديوانه را بگير.
حالا گاهي وقتها رفتارهاي درخانه رفتاري هستند كه شما هرچه هم كار تربيتي بكني، فايدهاي ندارد. اقتصاد ما اگر خراب باشد، لقمههايي كه به بچه ميدهيم حرام است. اگر بچه لقمهي حرام بخورد، امور تربيتي و واعظ روي منبر چه كند؟ لقمه حرام است. البته اينها را كسي نميداند. تمام دكترهاي تربيتي كرهي زمين، خوب گوش بدهيد دارم يك ادعايي ميكنم. يك ادعايي ميخواهم بكنم توجه كنيد! تمام دكترهاي كرهي زمين اين را تحقيق كردند. هيچ كدام در مسائل تربيتي كلمهي لقمهي حرام را مطرح نكردند. مرتب گفتند: روانشناسي از 6 سالگي، از 7 سالگي، از14 سالگي، از نميدانم چه و چه و چه؟ يعني تمام آنهايي كه بحث تربيتي كردند، از روي زمين شروع كردند. اما اين خاك چه خاكي است، لقمه چه خورده است، اصلاً همه با هم از لقمهي حرام غافل شدند. اسلام براي تربيت لقمه را در نظر گرفته است. خانه را در نظر گرفته است. حكومت را در نظر گرفته است. آسمان و زمين را براي تربيت در نظر گرفته است. اينطور نيست كه همينطور صاف با چهار تا نصيحت بتوانيم تربيت كنيم.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد، عيدي ما را براي تولد امام حسن مجتبي اين قرار بده. نسل ما نسل امام حسني، امام حسيني باشند. به آبروي امام حسن مجتبي قسمت ميدهيم. هرچه شب قدر براي خوبان تاريخ تقدير ميكني، همه را براي ما مقدّر بفرما. ياد ما بده وظيفهي ما چيست، توفيق بده عمل كنيم. ياد ما بده وظيفهي ما چه نيست، تقوا بده دوري كنيم. رهبر ما، امت ما، دولت ما، نسل ما، ناموس ما، عقايد ما، مرز ما، انقلاب ما، دخترهاي ما، پسرهاي ما، هرچه كه به ما دادي، آبروي ما، هرچه كه به ما دادي در پناه حضرت مهدي (ع) حفظ بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
« پاسخ سؤالات مسابقه »
1) تصرف در اموال مردم
2 ) نزديك شدن به مال يتيم *
1) صبر و پايداري در برابر مشكلات
2) رابطه با رهبران آسماني
3) هر دو مورد *
2) رجوع به داور مرضي الطرفين
3) يك داور از سوي مرد و يك داور از سوي زن *
2) پيروي و تبعيّت
3) تواضع و فروتني *
1) اخلاص در نيت و انگيزه *
3) دانش و بينش والا
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}